برندینگ صحیح متضمن درک مفاهیمی تحت عنوان «عناصر برندینگ» (Branding Elements) است که در اینجا به آنها اشاره میکنیم:
• نام برند: بخشی از برند که به آن هویت گفتاری میدهد؛ دقیقاً مانند اسم یک انسان.
• صفات برند (Brand Attributes): ویژگیها و خصوصیات یک برند؛ ارزشهای اصلی برند. بهعنوان نمونه، برای اینکه یک برند قدرتمند باشد باید دارای ویژگیهایی مانند انسجام، جذابیت، اعتبار و ثبات باشد.
• تداعیات برند (Brand Association): تداعیات برند آن دسته از صفات برند است که با تصور برند به ذهن مشتری خطور میکند.
• هویت برند (Brand Identity): احساسی که سازمان نسبت به برند خود دارد. اساساً هویت برند دیدگاهی است که شرکت نسبت به برند خود دارد و میخواهد همان دیدگاه را در ذهن مخاطب ایجاد کند.
• تصویر برند (Brand Image): تصویر یا تصوری است که از برند در ذهن مشتریان وجود دارد؛ به عبارت دیگر، درک یا برداشت آنها از برند است.
• شخصیت برند (Brand Personality): برندها هم بهمانند انسانها طرز رفتار و سخن گفتن خاص خودشان را دارند. اساساً شخصیت برند ویژگیهای شخصیتی و انسانی برند است؛ مانند صداقت، تجمل گرایی، مهرورزی و موارد مشابه.
• صدای برند (Brand Voice): روش سخن گفتن برند با مشتریان خود. انسجام، استمرار و تمایزی که در صدا یا لحن برند وجود دارد باعث میشود که مشتری بتواند برای آن جایگاه خاصی در ذهن خود (در مقایسه با رقبا) در نظر بگیرد. صدای برند به برند شخصیت میدهد.
• جایگاهیابی برند (Brand Positioning): جایگاه برند در مقایسه با رقبا کجاست؟ جایگاه برند، موقعیت خاص برند در بازار یا ذهن مشتری است و در جایگاهیابی تلاش میکنیم تا جایگاه برند را تقویت کرده و تثبیت کنیم.
• تجربه برند (Brand Experience): تجربه مشتریان و مصرف کنندگان در هنگام جستجو، خرید یا استفاده از برند. تجربه برند مواردی مانند پاسخها و احساساتی که برند در تعاملات مشتری با خود به وی انتقال میدهد را در بر میگیرد.
• آگاهی از برند (Brand Awareness): میزان آشنایی مصرف کنندگان با برند.
• یادآوری برند (Brand Recall): یادآوری برند به معنای توانایی مشتریان برای به خاطر آوردن برند در هنگامی است که محصولات مرتبط با آن ذکر میشود. بهعنوان مثال، هنگامیکه از نوشابه صحبت میکنیم فوراً به یاد کوکاکولا میافتیم.
• شناخت برند (Brand Recognition): شناخت یا تشخیص برند، به توانایی مصرفکننده در شناسایی برند در موقعیتی اشاره دارد که درباره برند از وی سؤال میشود یا محصولات آن برند به او نشان داده میشود. بهعنوان مثال، یک محصول به شما نشان داده میشود و از شما میپرسند که آیا آن را قبلاً دیدهاید یا اسمش را به خاطر میآورید یا خیر.
• ارزش برند (Brand Value): منظور از ارزش برند، ارزشی است که ورا و ماورای محصولات ملموس خود دارد. به زبان ساده، مشتری برای دریافت محصول برند حاضر است که چه مقدار پول بیشتری بپردازد؟
• ارزش ویژه برند (Brand Equity): تأثیر برند در تصمیم مشتری برای خرید؛ ارزش ویژه برند مجموعهای از نقاط قوت و ضعف مرتبط با برند است که به ارزش ارائه شده توسط یک محصول اضافه کرده یا از آن کم میکند. از طریق ارزش ویژه برند و به واسطه تداعیات، رویکرد و نظر مشتری نسبت به برند، کسبوکار تحت تأثیر قرار میگیرد. تخمین ارزش ویژه برند کار دشواری است.
• مدیریت برند (Brand Management): فرآیند مدیریت و مراقبت از برند.
• فرهنگ برند (Brand Culture): نظریهای مبنی بر اینکه عملکرد برند مانند یک فرهنگ است و ارزشها، دستورالعملها و باید و نبایدهای خاص خودش را دارد.
• وعده برند (Brand Promise): منافع و تجربهای که یک کسبوکار وعده تداعی آن با برند را میدهد.
• پیام برند (Brand Message): پیامی که به واسطه آن وعده برند بیان میشود.
• سفیر برند (Brand Ambassador): فرد یا گروهی که برای تجسم و جلوه دادن به برند به کار گرفته میشود.
• نقاط تماس برند و مشتری (Touch Points): منظور از نقاط تماس، موقعیتهایی است که برند و مشتری در آن با هم تعامل دارند.
• داستان برند (Brand Story): روایتی از تاریخچه برند به همراه اتفاقات و احساساتی که به برند شکل داده و توسط آن به وجود آمده است.
• شکاف یا لغزش برند (Brand gap): فاصله بین وعدههای برند و عملی که در نهایت انجام میدهد.
• تعمیم برند یا بسط برند (Brand extension): فراتر رفتن برند از اصل خود و ورود به حیطههای جدیدتر؛ مانند گوگل که کار خود را بهعنوان یک موتور جستجو آغاز کرد و در حال حاضر سرویسهای متعددی، مانند ایمیل، سیستم عامل موبایل و تبلیغات را عرضه میکند.